بخشی از آثار مکتوب روانشاد غلامحضرت راسخ به مرکز معلومات افغانستان ACKU اهدا شد. این کتابهای ارزشمند را فرزند ارشد استاد در اختیار مرکز قرارداده است.
زندگینامه و کارنامهفکری و ادبی استاد غلامحضرت راسخ
استاد غلامحضرت راسخ فرزند میرزا علیگوهر ، در سال ۱۳۳۲ در ناحیه اول شهر قندهار در یک خانواده متدین و اهل علم چشم به جهان گشود . تعلیمات ابتدایی را در همان جا با شوق و ذوق فراوان سپری کرد و از لیسه احمدشاه بابا قندهار فارغ شد. بعد از پایان صنف دوازده در مستوفیت قندهار در همجواری پدر بزرگوارش که سالها در آنجا وظیفه اجرا میکرد، مشغول به کار شد. در سیزدهسالگی طبق یک رسم سنتی با دختر کاکایش ازدواج کرد و در زمان فراغت از لیسه، صاحب دو فرزند بود. تشکیل خانواده و داشتن دو فرزند و هزینههای زندگی نتوانست مانع روحیه تلاش و ترقی وی شود.
بنابراین با تمام این گرفتاریها، برای رسیدن به درجات عالیتر تحصیلی به تنهایی و دور از خانواده و زادگاهش، راهی کابل شد. با اینکه نمره قبولی در طب را بدست آورده بود ولی به دنبال علاقه خود، در پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل ، مشغول به تحصیل شد و هم زمان بعنوان شاعر، نویسنده و ترجمان در چندین جریده از جمله جریده پامیر، شروع به کار کرد تا بتواند تا حدودی هزینههای زندگی را ، جبران کند. لسانس و ماستری را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی پوهنتون کابل به پایان رسانید و توانست بهزودی ، بعنوان استاد در همان جا مشغول بکار شود و تصور میکرد سختیهای زندگی رو به پایان است و دوران خوشی به سراغش خواهد آمد تا بتواند خانواده را هم به کابل بیاورد ولی تحولات سیاسی بسیار زود این رویا را از بین برد. در طول دوران تحصیل، علاقه فراوان به نشر و تبلیغ اسلام واقعی، در زمانی که افکار کمونیسیتی فکر غالب جامعه گشته بود و تک تازی میکرد، باعث شد در جلسات زیادی جوابهای قناعت بخش برای پرسشهای واهی مدافعین افکار مارکسیستی و کمونیستی داشته باشد و همین زمینه ای شد تا تحت تعقیب قرار بگیرد.
به توصیه دوستان و فامیل ، تصمیم به فرار گرفت اما در اردسکن هرات توسط خاد دستگیر و زندانی شد. طبع شعری استاد در محیط زندان فوران بیشتری یافت و فرصتی یافت تا اشعارش را به رشته تحریر درآورد. شوق به تفکر و نوشتن اشعار، زندانیان دیگر را هم تحت تاثیر قرار داد (زمانی که بارها از زندان بانها درخواست یک تکه کاغذ و قلم میکرد). اشعار وی چنان جذاب و تاثیر گزار بود که علاوه بر زندانیان دیگر، زمینه دوستی با مسئولین زندان را فراهم کرد و زمینه برای آزادی و فراری دادن او فراهم گردید. اینبار دشوارتر و مصمم تر از گذشته راهی دراز و پر التهاب را برگزید و از راههای گریزی، پیاده ، با شتر و از دشت و کوهها خود را به کویته پاکستان و از آنجا به ایران رسانید و راهی دیار غربت شد.
با تلاش فراوان ، توانست در شهر قوچان از استان خراسان بعنوان معلم انگلیسی در ساختار معارف ( آموزش و پرورش) بصورت حق التدریس استخدام شود و در همان جا به همراه خانم و فرزندانش ساکن شد. داشتن روحیه خستگی ناپذیری، سختی مهاجرت و دوری از وطن ، استاد را پختهتر ساخت.
برای تمام روزها و ساعات زندگی برنامه داشت وهیچ گاه بدون برنامهریزی قبلی کاری نمیکرد.
نیمههای شب بیدار میشد و بعد از خواندن نماز شب و قرائت قرآن و ادای نماز صبح دیگر نمیخوابید . هرروز صبح تمام دور شهر را که حدود ۵ کیلومتری میشد، میدوید و ۱۵ دقیقه ای نرمش میکرد. بعد از صرف صبحانه به طرف
کار میرفت و چون ساعتی مزد میگرفت ( حق التدریس)، از ۸ صبح تا ۸ شب بطور مداوم در تمام مکاتب شهر تدریس میکرد. آنقدر با شوق و علاقه تدریس میکرد که به گواه شاگردانش آنها هم به ذوق میآمدند و علاقهمندی شان به درس بیشتر میشدند. دریافت حقوق کمتر نسبت به همکارانش و نداشتن حقوق در سه ماه رخصتی مدارس و دانشگاهها، بهانهای نبود تا از آنچه در توان دارد برای شاگردانش دریغ کند. طوری که در طول سالها تدریس، همیشه بعنوان استاد نمونه از سوی مسئولین مورد تقدیر قرار میگرفت. در طول ۳۳ سال تدریس سه نسل از مردم قوچان افتخار شاگردی استاد را دارند. شاگردانش صفات زیر را در وی بیشتر یافته اند:
بعد از خانه آمدن و در حین بودن در کنار فامیل، مسایل و اخبار سیاسی افغانستان را دنبال میکرد. بسیاری از گفتهها و مباحث خبری را ابتدا از طریق رادیو و بعدها از طریق شبکههای خبری دنبال کرده و حتی در کتابچه کوچک خود یادداشت برداری میکرد. زندگی در مهاجرت او را راضی نمیکرد و تمام زندگی را با یاد و خاطرات وطن سپری میکرد. کوهنوردی و دوچرخه سواری و رفتن به مناطق مختلف در اطراف شهر و مناطق زیبای دور دست از سرگرمیهای مورد علاقه اش بود. با همکارانش گروه کوهنوردی و دوچرخه سواری تشکیل داده بود و فتح قلههای دماوند و سبلان ایران همچنین سفرهای یکروزه و چند روزه با دوچرخه به مشهد و شهرهای درگز و کلات و … در کارنامه اش است. سالی یکبار پیاده، فاصله قوچان تا مشهد را به مسافت ۱۵۰کیلومتر طی میکرد. تنظیم دخل و خرج خانه، از هنرهای بینظیرش بود.
با حقوق کمی که دریافت میکرد و داشتن ۶ فرزند، هیچگاه از کسی قرض نکرد و همیشه پس انداز داشت و فرزندانش را هم به همین شیوه زندگی تشویق میکرد. در آخرین روزهای سال ۱۳۷۷ با همین پس اندازش، عازم سفر بیتالله شریف و حج تمتع شد و آن را بهترین خاطره دوران زندگیش یاد میکرد. بعد از آمدن از سفر حج، خاطرات و حالات خود را در این سفر روحانی به شعر سرایید و آن را تحت نام رساله منظوم گردآوری کرد. دوران تدریس استاد از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۹۵ بوده است. بعدها در دانشگاه پیام نور و دیگر دانشگاههای شهر بهطور نیمه وقت تدریس میکرد و همزمان تحقیقات دوره دکتری خود را با گرایش بر متون و ادبیات سبک هندی گسترش داد که در نتیجه توانست کتابهای کلیله و دمنه و قابوسنامه و مرزباننامه و لطایفالطوایف را که با ادبیات بسیار ثقیل تحریر شده بودند ، روان نویسی کند و سپس آنها را به زبان پشتو برگردان کند. روان نویسی این کتابها و ترجمه به پشتو تنها در صورتی ممکن است که با زبانهای عربی و فارسی و پشتو و اردو تسلط کامل داشته باشی که توان این همه در وجود استاد نهفته بود. در سالهای آخر زندگی فرصت زیادتری یافت تا به نوشتن و گردآوری نوشتههای قبلی خود بپردازد که حاصل آن، ۲۷جلد کتاب بسیار ارزشمند در زمینه ادبیات فارسی، انگلیسی و پشتو است و تا این زمان کمتر مانند آن کار شده است. در طول این دوران توانست بنا به استطاعت مالی خود تنها ۶ عنوان کتاب خود را با پیدا کردن ناشر چاپ کند و در دسترس علاقه مندان قراردهد و ۲۱ جلد کتاب باقیمانده، تنها وصیت ایشان به بنده حقیر بوده است تا در زمینه چاپ ، نشر و توزیع آنها اقدام کنم. شنیدن اخبارتقابل پشتو و فارسی/دری در افغانستان و کشمکش میان طرف داران این دو زبان ملی کشور، استاد را بسیار آزرده میساخت. بنابراین تمام تلاش خود را به خرج میداد تا بتواند ادبیات غنی هر دو زبان و شیرینیها و ظرافتهای آنها را، به هر دو طرف بشناساند. بخاطر تحقق این هدف، کتابهای نفیس ادبیات فارسی مثل دیوان خواجه حافظ شیراز و گلستان سعدی و… را به پشتو و دیوان رحمان بابا را از پشتو به فارسیدری به صورت منظوم ترجمه کرد. یعنی شعر را به معادل شعری آن ترجمه کرد. کاری که تا کنون کمتر سابقه داشته است و از شاهکارهای ادبیات به حساب میآید.
در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶ در مدت ۱۵ ماه، اقدام به تحریر یک جلد قرآن با خط خود کرد و هر شب یک ساعت از وقت خویش را به تحریر آن اختصاص می داد. مردم شهر قوچان، او را بسیار دوست میداشتند و برایش احترام زیادی قائل بودند. متانت و تواضع بیحدی داشت که هر کس را شیفته خود میکرد. بعدها بسیاری از شاگردانش در ردههای بالای جامعه از وزیر و والی و قاضی و نظامی گرفته، تا استاد دانشگاه و معلم و مهندس ، قرار گرفتند اما او را فراموش نکردند و از وی بعنوان یک مشاور و راهنمای خوب در زندگی خود نام میبردند. بسیاری او را بهترین الگو در زندگی خویش نام میبرند. شیوع کرونا، در تمام جهان و ایران، جان بسیاری از انسانها را گرفت ولی از دست دادن همسر و همراه، ۵۵ سال از دوران زندگیش، توان ادامه حیات را از او گرفت و او را در ادامه این مسیر پر پیچ و خم خستهتر ساخت. تا جایی که تنها پنج روز از فوت همسرش؛ یعنی در تاریخ ۲۴ /۵ /۱۴۰۰ ، به عمر ۶۸ سالگی داعی اجل را لبیک گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد و با مظلومیت و بیکسی تمام، در باغ بهشت قوچان به خاک سپرده شد. خدمات و سالها کار مخلصانه وی باعث شده است تا هزاران نفر بر سر مزارش گرد هم بیایند و با خواندن فاتحه، یاد او را گرامی بدارند.
آثار چاپ نشده مرحوم داکتر غلام حضرت راسخ:
آثار چاپ شده مرحوم داکتر غلامحضرت راسخ:
برای دسترسی به آثار استاد به این نشانی مراجعه کنید:
https://drive.google.com/file/d/1jkwRK6gkjZD71qNIbzpBDvM5P4ffryrv
https://drive.google.com/file/d/1Q9ITSiWR67bMyABdNja-xjo2o0JTtKcI
https://drive.google.com/file/d/1F_vYSzuommeEm0XJAJ-oKgKXngOc3LkB
https://drive.google.com/file/d/1Syi3cSIdV2PCxiPSteMwati9-GGKZGwY
https://drive.google.com/file/d/1eQBstImYu_8whu-9DQ-9NE7djhw5LzqB